جدول جو
جدول جو

معنی پش دیم - جستجوی لغت در جدول جو

پش دیم
پشت و رو وارونه، غلت زدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پشندی
تصویر پشندی
تهیه شده و به عمل آمده در پشند مثلاً سیب زمینی پشندی
فرهنگ فارسی عمید
(پُ لِ دُوْ وُ)
پاپ از1464 تا 1471م
لغت نامه دهخدا
پیشوای دین، (آنندراج)، سابق در دین
لغت نامه دهخدا
عزم و اراده، (آنندراج)،
پیش بینی، دیدنی از پیش
لغت نامه دهخدا
(یِ دَ هَُ)
سادی، فرزند ’هیپولیت’. مهندس و رجل سیاسی، متولد درلیموژ به سال 1837 میلادی منتخب ریاست جمهوری به سال 1887. وی بر اثر یک هرج و مرج مربوط به ایتالیا به سال 1894 در لیون کشته شد
لغت نامه دهخدا
(یِ دُوْ وُ)
انئاس سیلویوس پیکولومی نی، پاپ مسیحی از 1458 تا 1464 میلادی وی علیه دولت عثمانی تجهیز جنگ صلیبی کرد. عهدنامه هائی با برخی از دول منعقد ساخت و دوک دوبورگنی پادشاه فرانسه را برانگیخت تا خود بمیدان نبرد شتابد. او پیش از رسیدن بمقام کاردینالی دبیر امپراطور فردریک سوم بوده است. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
کوه پشندی، کوهی در نواحی رود دونه در شمال غربی بجنورد
لغت نامه دهخدا
(پَ شَ)
منسوب به پشند طهران. قسمی سیب زمینی از نوع خوب
لغت نامه دهخدا
(پَ کَ)
قاووت. پیه
لغت نامه دهخدا
تصویری از پا دیر
تصویر پا دیر
شمع زدن به دیوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر بیم
تصویر پر بیم
سخت ترسان بیمناک هراسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش دین
تصویر پیش دین
پیشوای دین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش دید
تصویر پیش دید
پیش بینی دیدن از قبل، عزم اراده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشندی
تصویر پشندی
منسوب به پشند. یا سیب زمینی پشندی. سیب زمینی از نوع خوب
فرهنگ لغت هوشیار
پرپشت
فرهنگ گویش مازندرانی
استراحت کوتاه به هنگام کار یا راه رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در نزدیکی روستای کدیر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
مزرعه ای در شمال بالا جاده ی کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت و رو
فرهنگ گویش مازندرانی
پی ریز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
عقب نشینی یا بالا آمدن آب، برگش آب براثر موانع و یا خار و
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت سر، وصل به پشت، پیوسته، ممتد
فرهنگ گویش مازندرانی
جالباسی
فرهنگ گویش مازندرانی
یک طرف، یک سویه، یک طرفه
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع شیرگاه سوادکوه، یک سو، یک طرف، یک دسته، هم کاسه، به طور مستمر، حالتی از خفتن و دراز کشیدن، به پهلو خوابیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
برعکس
فرهنگ گویش مازندرانی
پیوسته
فرهنگ گویش مازندرانی
دامنه، سرازیری
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای شلیک تفنگی که باروتش نمور بوده و خوب عمل نکند
فرهنگ گویش مازندرانی
روی داد، حادثه
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که هنگام راه رفتن از دیگران عقب بیفتد، بازمانده در
فرهنگ گویش مازندرانی
همگی، به طورکامل
فرهنگ گویش مازندرانی
آن سو، آن طرف
فرهنگ گویش مازندرانی
دود و آتش، دود آتش
فرهنگ گویش مازندرانی